همهی ما کارتونها و فیلمهایی که در زمان کودکی میدیدیم را دوست داشتیم. این بار ما با یادآوری سریال های نوستالژی شما را کمی به سمتوسوی کودکی میبریم.
سریال نوستالژی کودک و نوجوان: پنج کودک و شنی
سریال پنج کودک و شنی در اصل از کتابی به نام Five Children and It گرفته شده است. این کتاب انگلیسی در سال 1902 برای اولین بار انتشار یافت. نویسنده کتاب E. Nesbit میباشد. داستان این است که 5 خواهر و برادر از شهر لندن به روستایی از شهر کِنت مهاجرت میکنند. هنگام بازی با موجودی زشت که داخل شن و ماسه زندگی میکند مواجه میشوند که میتواند آرزوهایشان را برآورده کند. او میتواند برای هر روز فقط یک آرزو برآورده کند. آرزوی آنها فقط تا غروب آفتاب باقی میماند. وقتی آنها ثروت آرزو کردند، یک ظرف بزرگ طلا برایشان ظاهر شد ولی تا غروب آفتاب نتوانستند آن را بفروشند و طلاها غیب شد. وقتی بال آرزو کردند، هنگام غروب آفتاب روی برج ناقوس کلیسا بالهایشان غیب شد و آنها در پایین آمدن مشکل پیدا کردند.
سریال نوستالژی کودک و نوجوان: آکویلا
نام سریال تلویزیونی دیگری که برای مخاطب کودک و نوجوان ساخته شده بود، آکویلا است. ماجرای این سریال از آنجا شروع میشود که دو نوجوان در حال کندن زمین هستند و یکی از آنها داخل یک گودال میافتد در آن گودال به شیء قرمز رنگی برخورد میکنند که کنار آن اسکلت یک سرباز قدیمی قرار دارد. آنها نام این وسیلهای که پیدا کردن آکویلا میگذارند. کمکم این دو توانایی به راه انداختن این وسیله دو سرنشین را یاد میگیرند و با فشردن دکمههای آن توانایی به حرکت انداختن و نامرئی کردن را بهدست میآورند. این وسیله در حقیقت برای موجوداتی که در سیارهای دیگر زندگی میکنند میباشد.
سریال نوستالژی کودک و نوجوان: قرض کنندگان یا آدم کوچولوها
این سریال نوستالژی برگرفته از کتاب مری نورتون است که در سال 1952 انتشار یافت. داستان مربوط به آدم کوچولوهایی میشود که زیر کف چوبی خانهای مخفیانه زندگی میکنند و با قرض گرفتن از وسایل آدمبزرگهای خانه مایحتاج زندگی خود را تهیه میکنند. پسر کوچک خانه پی به وجود این آدم کوچولوها میبرد و با دختر آدم کوچولوها دوست میشود.
سریال نوستالژی کودک و نوجوان: ساعت برنارد
سریال ساعت برنارد دیگر سریال ویژه کودک و نوجوان است که ماجرای یک پسربچهی بریتانیایی را دنبال میکند. برنارد همیشه دیر میکرد تا زمانی که یک پستچی به او یک ساعت جادویی داد که میتوانست زمان را متوقف کنند. با فشردن دکمهی روی ساعت جیبی زمان متوقف میشد و افراد بیحرکت میایستادند و فقط برنارد بود که میتوانست حرکت کند.
وای مرسی از سایت خوبتون خدا میدونه چند سال پی در پی دارم دنبال سریال دوران بچه گیم میگردم ( اکویلا ) بازم مرسی از وبلاگ خوبتون ?❤
دمتون گرم خیلی دنبال اسم اکویلا بودم اصلا یادم نمیومد اتفاقی دیدمش
یاد خاطرات کودکی افتادم دمتون گرم
خیلی خوبن اینا
یه سریالم بود یه خواهر و برادر بودن که میتونستن به زمان گذشته برن و با بدی ها هم مبارزه میکردن…. و یه شوالیه مشکی پوش همیشه در تعقیبشون بود
اسم اون رو نمی دونید؟
خیلی دلم میخواد بازم ببینمش
یچیزه دیگه ایم بود که دختره خیلی باهوش بود و آخرش از روش یه نفر یه کپی میسازه که از ژنه زنبور و مارمولک هم در درونش استفاده کرده…
اونم خیلی خوب بود
اسمشون رو اصلا یادم نمیاد :((