بعد از یک روز کاری سخت و خسته کننده به خانه رسیدم. با شنیدن صدای دعوا و جر و بحث آن هم در نهایت خشونت مظطرب به خانه وارد می شوم اما… کیمیا! خدا را شکر کردم که نه درگیری ای بوده، نه قتلی، نه دعوایی؛ و افسوس میخورم که چرا باید این همه رذایل اخلاقی آن هم در این سطح بالای خشونت به عنوان یک سریال خانوادگی به مردم تحمیل شود؛ آن هم از طریق رسانه ملی که یقینا دارای نظارت و رسیدگیهای بیشمار است و بعید است مسئولان آن نسبت به آموزههای اخلاقی و فرهنگی تا این حد بی تفاوت باشند…
دیگر برایم عادت شده است. رسانه ملی را باز می کنم؛ تیتراژ کم محتوای سریال به اصطلاح خانوادگی کیمیا پخش می شود؛ داستانی کم محتوا و تقلیدی از روابطی پیچیده و تعریف نشده در سطح فرهنگ و شرع و عرف یک ایرانی که با تعارف مسائلی را بیان می کند که از این طرف و آن طرف شنیده ایم بحث های داغ رسانه های بیگانه فارسی 1 و جم و امثالهم است؛ تعارف در روابط آزاد و تعریف نشده یک زن که قرا ر است به اصطلاح یک قهرمان زن ایرانی باشد و البته الگوی دختران ما؛ و البته در کنار آن همسر شیاد و شارلاتانی که جز بدی از آن چیزی بر نمی آید.
لوکیشن هایی باور ناپذیر از تاریخ ایران با اشتباهات فراوان تر از مدت فیلم؛ گل هایی با بسته بندی پلاستیکی، ساختمان هایی با نمای آجر 3 سانتی و فرودگاه مهرآباد با چهره امروزی که البته باید به خودمان بگوییم این فرودگاه، مهرآباد دهه 50 و 60 خورشیدی است! خطاهایی که به قدری شدید است که خدا را شکر می کنیم دست کم کسی موبایل به دست در جریانات انقلاب 57 و جنگ در فیلم ظاهر نمی شود!
از اشتباهات بی شمار این به اصطلاح سریال کیمیا چه در داستان و آموزش های غلط و خشونت و تنش و صد البته لوکیشن های تاریخی بی دقت و نظارت نشده که بگذریم، میرسیم به داستان در 23 سال بعد؛ ماجرای دختری ایرانی به نام آزاده که با تغییر نامش به رها کلا تغییر ژنتیکی هم داده است! موهای فرفری اش که به پستیژ لخت مزین شده، رنگ چشمان و ابرو و تمام نژادش به یکباره اروپایی شده! البته ماجرا به اینجا ختم نمی شود! گویی کیمیای قصه نیز «کیمیاگری» کرده و در این 23 سال به لطف مهارت کم گریمور تکان نخورده! قالی کرمان است این کیمیا! تفاوتش از 23 سال پیش بیش از یک عینک نیست! در حیرتم 23 سال پیش اینقدر پیر بوده یا در این 23 سال، آن هم با این همه غصه تکان نخورده که نخورده!
البته گریم های سرسری در فیلم های ایرانی کم نیستند؛ هنوز به یاد گریم فوق العاده (!) ستایش 2 هستیم. کمی پنکک، دو تا خط با مداد… خدا را شکر میکنم که در این 3-4 سال از ساخت فیلم ستایش 1 دست کم کمی بازیگر ستایش پیر شده، وگرنه با این گریم شاهکار معلوم نبود چه میدش. با خودم میگویم حتی دختر خاله 4 ساله من بهتر از این می تواند کسی را با گریم کردنش پیر کند!
با خودم فکر می کنم شاید بهتر باشد گریمورهایبه اصطلاح حرفه ای برخی سریال ها و فیلم های ایرانی، کمی از گریمورهای آماتور و مبتدی آن طرف آبی یاد بگیرند… نظر شما چیست؟!